آیندهای که از زیرساخت عبور میکند
طی ماههای اخیر، تجربه زیسته بسیاری از کسبوکارها بهویژه در صنایع مالی یک پیام روشن به همراه داشت:
زیرساخت، مهمتر از آن است که به بعد موکول شود.
ضعف در تابآوری سرویسها، ناهماهنگی میان بازیگران زیرساختی، کندی در بازیابی پس از اختلال و در برخی موارد، توقف کامل بخشی از چرخه خدمات مالی کشور، بار دیگر نشان داد زیرساخت دیجیتالی، صرفاً یک لایه پشتیبان نیست؛ بلکه پایه اصلی هر نوع تحول، توسعه و بقا در صنعت امروز است.
ما در طول سالهای گذشته، بارها درباره اهمیت تحول دیجیتالی، هوشمندسازی فرایندها، گسترش خدمات آنلاین و آینده فینتک گفتهایم؛ اما آنچه از دل بحران اخیر بیرون آمد، این هشدار جدی بود که بدون «زیرساختی متناسب با پیچیدگی محیط امروز» هیچیک از این مفاهیم امکان تحقق واقعی نخواهد داشت.
سرمایهگذاری زیر سطح سرویس
در بیشتر سازمانها، سرمایهگذاری در زیرساخت به طور طبیعی در رقابت با توسعه محصول یا جذب مشتری قرار میگیرد. به بیان دیگر، آنچه «دیده میشود»، بیشتر بودجه دریافت میکند و آنچه در سطح سرویس پنهان است، اغلب به تعویق میافتد؛ اما اتفاقات اخیر نشان دادند که ضعف در زیرساخت دیجیتالی میتواند همزمان امنیت دادهها را تهدید کند، اعتماد کاربران را کاهش دهد، عملکرد سرویسها را مختل کند و در نهایت، موجودیت برندها را با ریسک جدی مواجه سازد.
در حوزه خدمات مالی که سرویسهای آنلاین ۲۴ ساعته در جریاناند، این آسیبپذیری میتواند تبعات چندوجهی داشته باشد؛ از اختلال در زنجیره پرداخت تا نارضایتی کاربران و زیان مستقیم اقتصادی.
بنابراین، باور راسخ دارم که نگاه به زیرساخت باید از یک «مسئله فنی» به یک «چالش راهبردی» تغییر یابد. راهحل، صرفاً در خرید تجهیزات بیشتر یا ارتقای مراکز داده نیست؛ بلکه در یک ترکیب دقیق از طراحی معماری، پیشبینی سناریوهای بحرانی، چابکسازی ساختارهای فنی و تعریف مسئولیتهای بین نهادی است که میتوان آنها را در سه محور کلیدی دستهبندی کرد:
1. مهندسی دوباره زیرساخت سرویسها شامل بازنگری در وابستگیها، توزیع هوشمند بار، افزایش Redundancy و طراحی سرویسها بر اساس بقای مستقل از محل و شبکه.
2. امنیت، نه بهعنوان محصول بلکه بهعنوان فرآیند زنده: تیمهای امنیتی باید در قلب تصمیمگیریهای فنی باشند، نه در انتهای زنجیره اجرا. مهتر آنکه تحلیل تهدید، ارزیابی مداوم آسیبپذیری و تمرینهای واقعی برای بازیابی از بحران، باید در دستور کار قرار گیرد.
3. مدیریت بحران و معماری تابآوری نه فقط از منظر فنی بلکه در سطح ساختاری. تعریف نقشها، تدوین سناریوهای عملیاتی و اطمینان از هماهنگی میان تامینکنندگان زیرساختی، سازمانهای حاکمیتی و بازیگران غیردولتی باید در دستور جدی باشد.
زیرساخت بهمثابه سرمایه
شاید مهمترین تغییری که باید در نگاه ما شکل بگیرد، تبدیل زیرساخت دیجیتالی از یک «هزینه» به یک «دارایی مولد ارزش» است. سرمایهگذاری در زیرساخت، در ظاهر بازده کوتاهمدت ندارد؛ اما در عمل، تضمینکننده دوام و توسعه در میانه بیثباتیهاست.
صنعت مالی کشور برای آنکه بتواند در رقابت منطقهای و جهانی باقی بماند، نیازمند نوسازی بنیادین در لایههای زیرین خود است؛ نوسازیای که باید با اجماع، همکاری و پیوستگی میان تمامی ذینفعان همراه باشد.
لازم میدانم تأکید و تصریح کنم بحران، یک هشدار است؛ اما همان بحران میتواند به نقطه آغاز بازسازی تبدیل شود. تجربهای که در ماههای اخیر به دست آمده اگر به یک طرح اقدام عملی منجر نشود، در چرخه فراموشی خواهد افتاد؛ اما اگر آن را جدی بگیریم، میتواند آغاز فصل جدیدی از بلوغ زیرساخت دیجیتالی کشور باشد؛ بلوغی که پایهگذار نسل بعدی سرویسهای مالی، بانکی و پرداخت خواهد بود.
واقعیت این است که تجربه حاصل از این بحران چه با عذرخواهی باشد و چه نباشد، چه با داستانسرایی همراه شود و چه با فرافکنی و چه با تشریح زحمتها و رنجهای 12 روزه جنگ و چه با پاداش به دلسوزان و بازیافت سامانهها همراه باشد یا نباشد، آنچه نباید و نباید از نظر دور داشت چرایی و ریشهیابی مشکلات و وضعیت پیشآمده است.